مفلجلغتنامه دهخدامفلج . [ م ُ ف َل ْ ل َ ] (ع ص ) امر مفلج ؛ کار نااستوار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). کار غیرمستقیم در جهت خود. (از اقرب الموارد). || دندان گشا
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیب