مفصلگویش اصفهانی تکیه ای: band طاری: mefsal / moč طامه ای: mefsal طرقی: mefsal کشه ای: mefsal نطنزی: mafsal
مفصلدیکشنری عربی به فارسیدرزه , بند گاه , بند , مفصل , پيوندگاه , زانويي , جاي کشيدن ترياک با استعمال نوشابه , لولا , مشترک , توام , شرکتي , مشاع , شريک , متصل , کردن , خرد کردن , بند ب
مفصلخشکانی دورقاپیpantalar arthrodesisواژههای مصوب فرهنگستانجوش دادن مفصل مچ پا و زیرقاپی به یکدیگر بهطوریکه تودهای واحد تشکیل دهند؛ این عمل معمولاً در مفصلآْماس شدید مچ و پشت پا انجام میشود
ناحیۀ پیشین مچ پاanterior ankle regionواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای در جلوی مفصل مچ پا متـ . ناحیۀ ساقی ـ قاپی پیشین anterior talocrural region, regio talocruralis anterior
مفصللغتنامه دهخدامفصل . [ م َ ص ِ ] (ع اِ) بند اندام و هر جای پیوستگی دو استخوان . ج ، مفاصل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیوندگاه اندام . (غیاث
ناحیۀ ساقleg regionواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از اندام پایینی که بین مفصل زانو و مچ پا قرار دارد