26 فرهنگ

1951 مدخل


مفروز

mafruz

جدا‌کرده‌شده؛ چیزی که از چیز دیگر بریده و جدا شده باشد.

۱. تحدید، تفکیک، جدا، محدود، افرازشده، مفروزه
۲. پراکنده ≠ مشترک، مشاع