مفتلتلغتنامه دهخدامفتلت . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) به بدیهه گوینده ٔ کلام . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که به بدیهه و مرتجلاً سخن می گوید. (ناظم الاطباء). |
مفتلتلغتنامه دهخدامفتلت . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) ناگهان گرفته شده . || ناگهان مرده . (ناظم الاطباء).
متفلتلغتنامه دهخدامتفلت . [ م ُ ت َ ف َل ْ ل ِ ] (ع ص ) رهائی یافته و آزاد کرده و آزاد و رستگار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
متلتخلغتنامه دهخدامتلتخ . [ م ُ ت َ ل َت ْ ت ِ ] (ع ص ) آلوده شونده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آلوده و ناپاک .(ناظم الاطباء). متلطخ . رجوع به تلتخ و مطلتخ ش
متلطخلغتنامه دهخدامتلطخ . [ م ُ ت َ ل َطْ طِ ] (ع ص ) آلوده . (غیاث ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).آلوده شونده و آلوده . (آنندراج ). ناپاک و آلوده و چرکین . (ناظم الاطباء). و
مفتلذلغتنامه دهخدامفتلذ. [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) پاره ای از مال گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).کسی که یک جزء از چیزی را می گیرد. (ناظم الاطباء).