مفترقلغتنامه دهخدامفترق . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) پراکنده و جداگردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پراکنده و جداگردیده . (ناظم الاطباء) : مفترق شد آفتاب جانهاد
مفترغلغتنامه دهخدامفترغ . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) بر خود آب ریزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه به روی خود آب ریزد. (ناظم الاطباء).
اشتراکاتلغتنامه دهخدااشتراکات . [اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ اشتراک . رجوع به اشتراک شود. || در تداول حکمت اشراق در برابر افتراقات بکار رفته است و شیخ اشراق در ذیل ِ قواهر کلی طولی و عرضی و
ابن نجارلغتنامه دهخداابن نجار. [ اِ ن ُ ن َج ْ جا ] (اِخ ) حافظ محب الدین ابوعبداﷲ محمدبن محمودبن حسن بن هبةاﷲ. ادیب و مورخ و محدث . مولد او بغداد به سال 578 هَ . ق . مدت بیست وهفت
ملکالغتنامه دهخداملکا. [ م َ ] (اِ) نام مردی بود مجتهد و صاحب مذهب ترسایان و فقیه ملت ایشان و او را ملوکا هم می گویند. (برهان ). نام مردی که فقیه و مجتهد ترسایان بوده است . (غیا
کوزه گرلغتنامه دهخداکوزه گر. [ زَ / زِ گ َ ] (ص مرکب ) کلال را گویند و آنکه کوزه ها سازد. (آنندراج ). سفالگر و خزاف و آنکه کوزه می سازد. (ناظم الاطباء). کسی که کوزه سازد. (فرهنگ فا
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن اسد محاسبی مکنی به ابی عبداﷲ یکی از بزرگان متصوفه و پیشوای طریقت محاسبیان از صوفیه است صاحب کشف المحجوب در بیان احوال این فرقه از اهل ط