مفترضاتلغتنامه دهخدامفترضات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) چیزهای فرض کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مفترضة. فرایض . واجبات . لوازم : به حکم آنکه بر ادب تخفیف ملازمت نمودن از مفتر
مُفْتَرَيَاتٍفرهنگ واژگان قرآنافتراء بسته شده ها - به دروغ نسبت داده شده ها (افتراء : کاري را به غير کننده اش نسبت دادن)
مفتریاتلغتنامه دهخدامفتریات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُفتَری ̍. فرابافته ها. سخنان بربافته . کلمات بهم بربافته : أم یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من
مفترعاتلغتنامه دهخدامفترعات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) منشعبات . متفرّعات : و جمله ٔ بحور اشعارعجم را در چهار دایره نهیم : هزج و رجز و رمل در یک دایره و جملگی مفترعات و منشعبات هریک ب
مفترضةلغتنامه دهخدامفترضة. [ م ُ ت َ رَ ض َ ] (ع ص ) تأنیث مفترض . ج ، مفترضات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفترض و مفترضات شود.
ابیوردیلغتنامه دهخداابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن
مفتریاتلغتنامه دهخدامفتریات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُفتَری ̍. فرابافته ها. سخنان بربافته . کلمات بهم بربافته : أم یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من
مفترعاتلغتنامه دهخدامفترعات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) منشعبات . متفرّعات : و جمله ٔ بحور اشعارعجم را در چهار دایره نهیم : هزج و رجز و رمل در یک دایره و جملگی مفترعات و منشعبات هریک ب
اشتراکاتلغتنامه دهخدااشتراکات . [اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ اشتراک . رجوع به اشتراک شود. || در تداول حکمت اشراق در برابر افتراقات بکار رفته است و شیخ اشراق در ذیل ِ قواهر کلی طولی و عرضی و