مفازلغتنامه دهخدامفاز. [ م َ ] (ع اِمص ) فیروزی . (ناظم الاطباء). فوز. رستگاری . پیروزی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ) رسیدنگاه . (غیاث ) (آنندراج ). || رَستن جای . (مهذ
مفاضلغتنامه دهخدامفاض . [ م ُ ] (ع ص ) نعت مفعولی از افاضة. و رجوع به افاضة شود. || مستوی و برابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- رجل مفاض ؛ مردی که شکم و سینه ٔ او
مفازهفرهنگ انتشارات معین(مَ زِ) [ ع . مفازة ] (اِ.) 1 - جای هلاک شدن ، مهلکه . 2 - بیابان بی آب و علف .
مَفَازَتِهِمْفرهنگ واژگان قرآنظفر يافتن و رسيدن به هدفشان - كاميابيشان (مفازة مصدر ميمي از فوز به معناي ظفر يافتن و رسيدن به هدف . و در عبارت "وَيُنَجِّي ﭐللَّهُ ﭐلَّذِينَ ﭐتَّقَوْاْ بِمَف
مفازاتلغتنامه دهخدامفازات . [ م َ] (ع اِ) مفازة. (ترجمان القرآن ) (اقرب الموارد). بیابانهای بی آب : و بسا کوشکهای منقش و باغهای دلکش که بنا کردند و بیاراستند. که امروز با زمین همو
مفازهلغتنامه دهخدامفازه . [ م َ زَ / زِ ] (از ع ، اِ) مفازة. بیابان بی آب و علف . فلات بی آب . کویر. ج ، مفازات : زآنکه نامی بیند و معنیش نی چون بیابان را مفازه گفتنی . مولوی .در
مفازهفرهنگ انتشارات معین(مَ زِ) [ ع . مفازة ] (اِ.) 1 - جای هلاک شدن ، مهلکه . 2 - بیابان بی آب و علف .
مَفَازَتِهِمْفرهنگ واژگان قرآنظفر يافتن و رسيدن به هدفشان - كاميابيشان (مفازة مصدر ميمي از فوز به معناي ظفر يافتن و رسيدن به هدف . و در عبارت "وَيُنَجِّي ﭐللَّهُ ﭐلَّذِينَ ﭐتَّقَوْاْ بِمَف
مفازاتلغتنامه دهخدامفازات . [ م َ] (ع اِ) مفازة. (ترجمان القرآن ) (اقرب الموارد). بیابانهای بی آب : و بسا کوشکهای منقش و باغهای دلکش که بنا کردند و بیاراستند. که امروز با زمین همو
مفازةلغتنامه دهخدامفازة. [ م َ زَ ] (ع اِمص ) پیروزی . (مهذب الاسماء). رهایی . (منتهی الارب ).رهایی . نجات . (ناظم الاطباء). رستگاری : و ینجی اﷲ الذین اتقوا بمفازتهم لایمسهم السو