مفاجیلغتنامه دهخدامفاجی ٔ. [ م ُ ج ِءْ ] (ع ص ) به ناگاه درآینده بر کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به ناگاه حمله کننده بر کسی . (از اقرب الموارد). و رجوع به مفاجاة و مفا
مفاجيدیکشنری عربی به فارسیناگهاني , ناگهان , بي خبر , بي مقدمه , فوري , تند , بطور غافلگير , غير منتظره , سريع
مفاجاءًلغتنامه دهخدامفاجاءً. [ م ُ ج َ ئَن ْ ] (ع ق ) به ناگهان . ناگهانی . بغتةً : اگر بی باکی مکابره ای آرد و مفاجاءً مخاطره ای افتد دست تدارک از تلافی آن قاصر ماند. (سندبادنامه
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژی