مفائلةلغتنامه دهخدامفائلة. [ م ُ ءَ ل َ ] (ع مص ) بازی فئال باختن . (منتهی الارب ). بازی فئال کردن با کسی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل قبل و فئال شود.
مفاعلةلغتنامه دهخدامفاعلة. [ م ُ ع َ ل َ ] (ع مص ) در تداول فارسی زبانان مفاعله به کسر «ع »، یکی از بابهای ثلاثی مزید در صرف عربی است و معنی مفاعله این است که یکی با دیگری آن کند
مضائلةلغتنامه دهخدامضائلة. [ م ُ ءَ ل َ ] (ع مص ) خرد و حقیر نمودن جثه ٔ خود را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط).
مفائللغتنامه دهخدامفائل . [ م ُ ءِ ] (ع ص ) قاسم خاک فئال الارب ). آنکه در بازی فئال خاک را قسمت کند. (ناظم الاطباء). بازی کننده ٔ فئال . و گویند:کما قسم الترب المفائل بالید. (از
مفاصلةلغتنامه دهخدامفاصلة. [ م ُ ص َ ل َ ] (ع مص ) از یکدیگر جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). از همدیگر جدایی کردن و مباینت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فصا
مفایلةلغتنامه دهخدامفایلة. [ م ُ ی َ ل َ ] (ع اِ) بازیی است مر فتیان عرب را. فئال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازیی مر کودکان تازی را که فئال نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به
مضائلةلغتنامه دهخدامضائلة. [ م ُ ءَ ل َ ] (ع مص ) خرد و حقیر نمودن جثه ٔ خود را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط).
مفائللغتنامه دهخدامفائل . [ م ُ ءِ ] (ع ص ) قاسم خاک فئال الارب ). آنکه در بازی فئال خاک را قسمت کند. (ناظم الاطباء). بازی کننده ٔ فئال . و گویند:کما قسم الترب المفائل بالید. (از