مغیوثةلغتنامه دهخدامغیوثة. [ م َغ ْ ث َ ] (ع ص ) ارض مغیوثة؛ زمین باران رسیده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مغیثة شود.
مغوثةلغتنامه دهخدامغوثة.[ م َ ث َ ] (ع مص ) فریادرسی و گویند استغاثنی فاغثته مغوثة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ): اغاثه اغاثة و مغوثة؛ وی را اعانت و یاری کرد. (از اقرب الموارد).
مغیثةلغتنامه دهخدامغیثة. [ م َ ث َ ] (ع ص ) ارض مغیثة؛ زمین باران رسیده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مغیورةلغتنامه دهخدامغیورة.[ م َغ ْ رَ ] (ع ص ) ارض مغیورة؛ زمین آب داده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). زمین آب خورده از باران . (ناظم الاطباء). و رجوع به مَغیرة
مغوثةلغتنامه دهخدامغوثة.[ م َ ث َ ] (ع مص ) فریادرسی و گویند استغاثنی فاغثته مغوثة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ): اغاثه اغاثة و مغوثة؛ وی را اعانت و یاری کرد. (از اقرب الموارد).
مغیثةلغتنامه دهخدامغیثة. [ م َ ث َ ] (ع ص ) ارض مغیثة؛ زمین باران رسیده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مغیورةلغتنامه دهخدامغیورة.[ م َغ ْ رَ ] (ع ص ) ارض مغیورة؛ زمین آب داده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). زمین آب خورده از باران . (ناظم الاطباء). و رجوع به مَغیرة
لصفلغتنامه دهخدالصف . [ ل َ ص َ ] (اِخ ) حوضی است میان مغیثة و عقبة. (منتهی الارب ). یاقوت گوید: نام برکه ای است واقع در غربی طریق مکه میان مغیثة و عقبة به سه میلی صبیب ، غربی