مغلقلغتنامه دهخدامغلق . [ م ِ ل َ ] (ع اِ) تیری است از تیرهای قمار یا تیر هفتم در مضعف قمار. ج ، مغالیق ، مغالق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مغلق گولغتنامه دهخدامغلق گو. [ م ُ ل َ ] (نف مرکب ) که مغلق گوید. آنکه دریافت معنی سخن وی دشوار باشد. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغلق شود.
مغلق گولغتنامه دهخدامغلق گو. [ م ُ ل َ ] (نف مرکب ) که مغلق گوید. آنکه دریافت معنی سخن وی دشوار باشد. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغلق شود.
مغلق نویسلغتنامه دهخدامغلق نویس . [ م ُ ل َ ن ِ ] (نف مرکب ) که مغلق نویسد. آنکه دریافت معنی نوشته ٔ او دشوار باشد. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغلق شود.
مغلقهلغتنامه دهخدامغلقه . [ م ُ ل َ ق َ ] (ع ص ) در بسته شده . مغلقة. || سخن مشکل . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مغلق شود.- قوافی مغلقه ؛ قوافی دشوار.کلماتی که آوردن آنها در شع