مغلظلغتنامه دهخدامغلظ. [ م ُ غ َل ْ ل َ ] (ع ص ) شدید و گران . (ناظم الاطباء).سخت . گران : یمین مغلظ؛ سوگند گران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : من وکیل در محتشمی ام و اجری و مش
مغلظلغتنامه دهخدامغلظ. [ م ُ غ َل ْ ل ِ ] (ع ص ) هر آنچه درشت و ستبر می کند. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح طب ) ضد ملطف و آن دارویی است که قرار می دهد قوام رطوبت را غلیظتر از معتدل
مغلظهلغتنامه دهخدامغلظه . [ م ُ غ َل ْ ل َ ظَ / ظِ ] (از ع ، ص ) مغلظة. استوارگردیده . (غیاث ). استوار. شدید. سخت . گران . سنگین : ایمان مغلظه ؛ سوگندان گران . (یادداشت به خط مرح
مغلظةلغتنامه دهخدامغلظة. [ م ُ غ َل ْ ل َظَ ] (ع ص ) یمین مغلظة؛ سوگند استوار و مؤکد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مغلظه شود. || دیة مغلظة؛ دیه ٔ سخت و گران . (ناظم
مغلظهلغتنامه دهخدامغلظه . [ م ُ غ َل ْ ل َ ظَ / ظِ ] (از ع ، ص ) مغلظة. استوارگردیده . (غیاث ). استوار. شدید. سخت . گران . سنگین : ایمان مغلظه ؛ سوگندان گران . (یادداشت به خط مرح
مغلظةلغتنامه دهخدامغلظة. [ م ُ غ َل ْ ل َظَ ] (ع ص ) یمین مغلظة؛ سوگند استوار و مؤکد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مغلظه شود. || دیة مغلظة؛ دیه ٔ سخت و گران . (ناظم
پیر و پیغمبرلغتنامه دهخداپیر و پیغمبر. [ رُ پ َ / پ ِ غ َ ب َ ] (از اتباع ) رجوع بهر یک از دو کلمه در ردیف خود شود: سوگند به پیر و پیغمبر؛ قسم و سوگند مغلظ و بسیار. به پیر و پیغمبر سوگن
تنجدلغتنامه دهخداتنجد. [ ت َ ن َج ْ ج ُ ] (ع مص ) بلند شدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سوگندان مغلظ یاد کردن . (از اقرب الموارد).