مغروقلغتنامه دهخدامغروق . [ م َ ] (ص ) غوطه ورشده در آب . فرورفته در آب . (از ناظم الاطباء). غرق شدن . غرقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این کلمه ظاهراً برساخته ٔ فارسیان است و
لوئیلغتنامه دهخدالوئی . (اِخ ) لوئی دوم . پادشاه باویر از سال 1864 تا 1886 م . فرزند ماکزی میلین دوم ، مولد نمفن بورگ به سال 1845 و مغروق در دریاچه ٔ استرانبرگ به سال 1886 م .
غرقه شدهلغتنامه دهخداغرقه شده . [ غ َ ق َ / ق ِ ش ُدَ / دِ ] (ن مف مرکب ) غریق . در آب فرورفته . در آب مرده . در آب خفه شده . غارق . مغروق . غَرِق : ای غرقه شده به آب طوفان بنگر که
غرقهلغتنامه دهخداغرقه . [ غ َ ق َ / ق ِ ] (ص ) غریق . ترکیبی است از غرق + هَ (نسبت ). (از غیاث اللغات ). در آب شده . (آنندراج ). در آب فرورفته . در آب مرده . آنکه آب از سر وی بگ