مغربیلغتنامه دهخدامغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) ابوالقاسم حسین بن علی بن حسین . رجوع به حسین مغربی و قاموس الاعلام ترکی شود.
مغربیلغتنامه دهخدامغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) (مولانا...) محمدبن عزالدین بن عادل بن یوسف تبریزی ملقب به «شیرین » از شاعران متصوفه ٔ ایران در قرن هشتم هجری است . سال ولادتش به تحقیق
مغربیلغتنامه دهخدامغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) ابوعثمان سعیدبن سلام از مشایخ قرن چهارم هجری است . حمداﷲ مستوفی آرد: وفاتش به بغداد در سنه ٔ ثلاث و سعین و ثلاثمائه به زمان طائع. از س
مغربیلغتنامه دهخدامغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) سمؤل بن ابی البقا یحیی بن عباس ملقب به مؤیدالدین ابوالنصر الطبیب به سال 570 هَ . ق . در مراغه درگذشت . او راست : اعجازالمهندسین . رس
مَغْرِبَيْنِفرهنگ واژگان قرآندو مغرب - دو محل غروب (چون زمین کروی است هرسمتی که نسبت به نقطه ای از کره زمین مغرب می باشد نسبت به قرینه ی مرکزی آن نقطه مشرق تلقی می شود از طرفي با همين فرض م
مربيدیکشنری عربی به فارسیمعلم , مربي , فرهيختار , مربا , فشردگي , چپاندن , فرو کردن , گنجاندن(با زور و فشار) , متراکم کردن , شلوغ کردن , شلوغ کردن(با امد و شد زياد) , بستن , مسدود کردن
مربيدیکشنری عربی به فارسیمعلم , مربي , فرهيختار , مربا , فشردگي , چپاندن , فرو کردن , گنجاندن(با زور و فشار) , متراکم کردن , شلوغ کردن , شلوغ کردن(با امد و شد زياد) , بستن , مسدود کردن