مغازلهفرهنگ انتشارات معین(مُ زَ لَ یا زِ لِ) [ ع . مغازلة ] 1 - (مص ل .) عشق بازی کردن ، معاشقه کردن . 2 - (اِمص .) عشقبازی ، گفتگوی عاشقانه .
مغازلهلغتنامه دهخدامغازله . [ م ُ زَ ل َ / زِ ل ِ ] (از ع ، اِمص ) عشقبازی . (ناظم الاطباء) : از صباح تا رواح با صباح به مغازله و معانقه می گذشت . (لباب الالباب چ نفیسی ص 52). و ر
مغازلةلغتنامه دهخدامغازلة. [ م ُ زَ ل َ ] (ع مص ) با دوست بازی کردن . (المصادرزوزنی ). سخن گفتن با زنان و عشقبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): غازلت المراءة
مغازلةلغتنامه دهخدامغازلة. [ م ُ زَ ل َ ] (ع مص ) با دوست بازی کردن . (المصادرزوزنی ). سخن گفتن با زنان و عشقبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): غازلت المراءة
مناغاتفرهنگ انتشارات معین(مُ) [ ع . مناغاة ] (مص ل .) 1 - مغازله کردن با زنان . 2 - معارضه کردن با کسی . 3 - خوش زبانی کردن با کسی و مسرور کردن او را.