معیللغتنامه دهخدامعیل . [ م َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . عَیل . عَیلَة. عُیول . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمان
معیللغتنامه دهخدامعیل . [ م ُ ع َی ْ ی َ ] (ع ص ) به خود رهاشده . یله شده . (از اقرب الموارد). || کسی که غذای او تباه گشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد).
مایلفرهنگ مترادف و متضاد۱. خمیده، کج، کژ، متمایل، مورب ≠ مستقیم ۲. خواهان، راغب، شایق، طالب، علاقهمند، مشتاق ≠ نافر
مایللغتنامه دهخدامایل . [ ی ِ ] (اِخ ) قلیج خان بیک از ایماق کراملو طایفه ٔ شاملو و معاصر شاه عباس بود و از جانب او داروغگی ری را داشت و به جهت حسن سلوکش وی را شیخ الاسلام حکام
مایللغتنامه دهخدامایل . [ ی ِ ] (ع ص ) مائل . برگردنده از راه . (ناظم الاطباء). ترک کننده و برگردنده ازراه . (از اقرب الموارد). خم شونده از راه . (از منتهی الارب ) : و هرکه را ا
معیلةلغتنامه دهخدامعیلة. [ م ُ ل َ ] (ع ص ) مؤنث معیل . زن بسیارعیال . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
معیلةلغتنامه دهخدامعیلة. [ م ُ ل َ ] (ع ص ) مؤنث معیل . زن بسیارعیال . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).