معوضلغتنامه دهخدامعوض . [ م ُ ع َوْ وَ ] (ع ص ، اِ) مقابل عوض . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در معاملات ، معوض مالی که از طرف ایجاب کننده داده می شود معوض نام دارد. و مالی که از
معوذلغتنامه دهخدامعوذ. [ م ُ ع َوْ وَ ] (ع اِ) جای گردن بند از اسب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جای قلاده . (از اقرب الموارد). || (ص ) ناقه ای که پیوسته ب
معوذلغتنامه دهخدامعوذ. [ م ُ ع َوْ وَ / وِ ] (ع ص ) گیاه در بن خار یا درزمین درشت و سخت رسته که شتر بدان نرسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معوزلغتنامه دهخدامعوز. [ م ِع ْ وَ ] (ع اِ) جامه ٔ کهنه . (دهار). جامه ٔ کهنه ٔ هر وقتی بدان جهت که لباس درویشان است . مِعْوَزَة. ج ، معاوز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب ا
معوزلغتنامه دهخدامعوز. [ م ُع ْ وِ ] (ع ص ) درویش و نیازمند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فقیر. (اقرب الموارد).
معوضةلغتنامه دهخدامعوضة. [ م َ ض َ ] (ع اِ) چیزی عوضی ، اسم مصدر است و عوض مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیزی که به جای چیز دیگر دهند و چیز عوضی ، اسم است عوض را. (ناظم ال
معوضةلغتنامه دهخدامعوضة. [ م َ ض َ ] (ع اِ) چیزی عوضی ، اسم مصدر است و عوض مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیزی که به جای چیز دیگر دهند و چیز عوضی ، اسم است عوض را. (ناظم ال
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن طاهربن معوضةبن تاج الدین قرشی اموی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقب به الملک المجاهد. یکی از مؤسسین دولت بنی طاهر در یمن . رجوع به علی طاهری
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ](اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن معوض حسینی ببلاوی مالکی ادریسی اشعری . رجوع به علی ببلاوی شود.