مضنونةلغتنامه دهخدامضنونة. [ م َ ن َ ] (اِخ ) نام زمزم است . (منتهی الارب ). از اسمای زمزم است . (از معجم البلدان ) (ناظم الاطباء). نام چاه زمزم است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مضنونةلغتنامه دهخدامضنونة. [ م َ ن َ] (ع اِ) نوعی از خوشبوی که خلوق گویند. غالیه . (ناظم الاطباء). غالیه . عطر. نوعی ماده ٔ خوشبوی برای شست و شوی و شانه زدن موی سر. (از ذیل اقرب ا
مجنونةلغتنامه دهخدامجنونة. [ م َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث مجنون . (اقرب الموارد). رجوع به مجنون شود. || نخلة مجنونة؛ خرمابن دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درخت خرمای بلند. (از اقر
مسنونةلغتنامه دهخدامسنونة. [ م َ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مسنون . || زمینی که گیاه آن را خورده باشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مسنونت . (آنندراج ). || مطابق حکم
قانون اساسیلغتنامه دهخداقانون اساسی . [ ن ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قانون یک سلسله قواعدی است که شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه ٔ کشور و امتیازات و تکالیف افراد را نسبت بدولت بیا
مضنونةلغتنامه دهخدامضنونة. [ م َ ن َ ] (اِخ ) نام زمزم است . (منتهی الارب ). از اسمای زمزم است . (از معجم البلدان ) (ناظم الاطباء). نام چاه زمزم است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مضنونةلغتنامه دهخدامضنونة. [ م َ ن َ] (ع اِ) نوعی از خوشبوی که خلوق گویند. غالیه . (ناظم الاطباء). غالیه . عطر. نوعی ماده ٔ خوشبوی برای شست و شوی و شانه زدن موی سر. (از ذیل اقرب ا
مجنونةلغتنامه دهخدامجنونة. [ م َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث مجنون . (اقرب الموارد). رجوع به مجنون شود. || نخلة مجنونة؛ خرمابن دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درخت خرمای بلند. (از اقر