معمودلغتنامه دهخدامعمود. [ م َ ] (ع ص ) دل شکسته . (مهذب الاسماء). شکسته دل از عشق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعمیدداده . (یادداشت به خط مرح
معمودانیلغتنامه دهخدامعمودانی . [ م َ ] (از ع ، اِ) آبی مر ترسایان را که کودکان خود را در آن فروبرده غسل می دهند و آن را بمنزله ٔ ختنه می دانند و می گویند کودکان را پاک می کند. (ناظ
معمودیلغتنامه دهخدامعمودی . [ م َ ] (ع اِ) آبی است که ترسایان فرزند خویش بدان بشویند و نیز کسی را که به دین ترسایی درآید بدان غسل دهند با شرطهایی چند پس ترسا شود. (از التفهیم ، یا
معمودیهلغتنامه دهخدامعمودیه . [ م َ دی ی َ / ی ِ ] (ع اِ) معمودیة. رجوع به معمودی و معمودانی و ماده ٔ قبل شود.- برکه ٔ معمودیه ؛ آبی که مسیحیان کودکان خود را طی مراسمی خاص در آن غ
معمودیةلغتنامه دهخدامعمودیة. [ م َ دی ی َ ] (ع اِ) نخستین سر دین مسیحی و باب نصرانیت و آن شستن کودک یا دیگری است با آب به نام اب و ابن و روح القدس . (از اقرب الموارد). ماءالعماد. آ
معمودانیلغتنامه دهخدامعمودانی . [ م َ ] (از ع ، اِ) آبی مر ترسایان را که کودکان خود را در آن فروبرده غسل می دهند و آن را بمنزله ٔ ختنه می دانند و می گویند کودکان را پاک می کند. (ناظ
معمودیلغتنامه دهخدامعمودی . [ م َ ] (ع اِ) آبی است که ترسایان فرزند خویش بدان بشویند و نیز کسی را که به دین ترسایی درآید بدان غسل دهند با شرطهایی چند پس ترسا شود. (از التفهیم ، یا