معماریلغتنامه دهخدامعماری . [ م ِ ] (حامص ) بنایی و علم بنایی و شغل معمار. (ناظم الاطباء). عمل و شغل معمار. || آبادانی . آبادسازی : مصطفی آمده به معماری که دلم را خراب دیدستند. خا
معماریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ی، مهندسی، آرشیتکتی، مهندسیساز کلاسیک، رومی بنایی، بساز و بفروشی
خدابندهلغتنامه دهخداخدابنده . [ خ ُ ب َ دَ/ دِ ] (اِخ ) لقب سلطان محمد اولجایتو پادشاه مغولی است که از سال 703 تا 716 هَ .ق . بر ایران و متصرفات مغولی در حوالی ایران حکومت کرد. این
ساختمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ، سازه، بنا، عمارت، ابنیه، عمارات برج، آسمانخراش، [ساختمان بلند 209]، بلوک، مجتمع مسکونی اهرام مصر، عجایب هفتگانه کاخ، قصر، دربار، درگاه، قلعه، بارو
دریالغتنامه دهخدادریا. [ دَرْ ] (اِ) معروف است و به عربی بحر خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). آب بسیار که محوطه ٔ وسیعی را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد مجموع آبهای نمکی که جزء ا
پطرلغتنامه دهخداپطر. [ پ ِ ] (اِخ ) ملقب به کبیر. نام تسار روسیه که از 1672 تا 1725 م . حکومت کرد وی در مسکو بسال 1672 م . تولد شد و با قوت اراده قدرت استره لیتزها را از میان ب
انداختنلغتنامه دهخداانداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (