معلیلغتنامه دهخدامعلی . [ م ُ لا ] (ع مص ) مصدر میمی است به معنی علو. ج ، معالی . (غیاث ، ذیل معالی ) (آنندراج ).
معلیلغتنامه دهخدامعلی . [ م ُ ] (ع ص ) بلندگرداننده و افرازنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بر بلندی برآینده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از ا
معلیلغتنامه دهخدامعلی . [ م ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) ابن خُنَیْس بزاز کوفی از اصحاب امام جعفر صادق (ع ) است . علمای رجال شیعه را در باب او اختلاف است . چنانکه بعضی او را موثق ندانست
مالیلغتنامه دهخدامالی ٔ. [ ل ِءْ ] (ع ص ) پرکننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مالی شود.
مالیلغتنامه دهخدامالی . (اِخ ) امپراتوری مالی که در قرن سیزدهم بوسیله ٔ «ماندنگها» میان ارتفاعات سنگال و نیجریه تشکیل یافت و تا قرن هفدهم ادامه داشت . (از لاروس ). و رجوع به ماد
مالیلغتنامه دهخدامالی . (اِخ ) جمهوری مالی یکی از کشورهای غربی افریقاست که شامل سرزمین سودان قدیم فرانسه است و در حدود 1204000 کیلومتر مربع وسعت و 5020000 تن سکنه دارد. پایتخت آ
خط معلیواژهنامه آزادخط معلی یکی از انواع خطوط خوشنویسی اسلامی است که توسط حمید عجمی ابداع شده است، این خط قابلیت فارسی و عربی را دارا می باشد.
مالیخولیاگویش اصفهانی تکیه ای: xol طاری: mâlixuliyâ طامه ای: malixuliyâ طرقی: mâlixuliyâ کشه ای: xol نطنزی: malixuliyâ
خط معلیواژهنامه آزادخط معلی یکی از انواع خطوط خوشنویسی اسلامی است که توسط حمید عجمی ابداع شده است، این خط قابلیت فارسی و عربی را دارا می باشد.
احمدلغتنامه دهخدااحمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن معلی بن اسدالعمّی مکنی به ابوبشر. شیخ ابوجعفر طوسی نام او در مصنفین امامیه آورده و گوید: عم ّ در نسبت او، مرّةبن مالک بن ح
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن معلی .وی کلانتر قطیف بود و در سال 281 هَ . ق . یکی از بزرگان قرمطی به نام یحیی بن ذکرویه بن مهرویه به منزل اورفت و به نام اینکه وی از ج
علیلغتنامه دهخداعلی . [ع َ ] (اِخ ) ابن معلی بزاز. وی محدث و از مردم سینیز(دهی به فارس ) بود. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).