متقندیکشنری عربی به فارسیاستادانه درست شده , بزحمت درست شده , به زحمت ساختن , داراي جزءيات , بادقت شرح دادن
ماقندابلغتنامه دهخداماقنداب . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القورات است که در بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند است و 120 تن سکنه دارد. مزارع موله ، دره ، کلاته میرزا، گزیدری و چشمه آقاجان
متقنلغتنامه دهخدامتقن . [ م ُ ق َ ] (ع ص ) استوار و محکم . (غیاث ) (آنندراج ). استوار. مبرم . متین . رزین . محکم . مستحکم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : یگانه گشته از اهل زمانه
luckyدیکشنری انگلیسی به فارسیخوش شانس، خوشبخت، خوش اقبال، خوشحال، خوش یمن، خجسته، بختیار، بانوا، خوش قدم، سفیدبخت