معصومیتلغتنامه دهخدامعصومیت . [ م َ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) بیگناهی . (ناظم الاطباء). معصومی . معصوم بودن . و رجوع به معصوم شود. || کودکی و طفولیت . (ناظم الاطباء).
معصومیلغتنامه دهخدامعصومی . [ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن احمد از شاگردان معروف ابن سیناست . ابوعلی رسالة العشق خود را به اسم این شاگرد و به خواهش او نوشت . وفات او را بعضی در ری
معصومیلغتنامه دهخدامعصومی . [ م َ ] (اِخ ) از ایلهای کرمان و بلوچستان و مرکب از 30 خانوار است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 93).
معصومیلغتنامه دهخدامعصومی . [ م َ ] (حامص ) بیگناهی و عصمت . (ناظم الاطباء). معصوم بودن : حجت معصومی مریم بس است عیسی یک روزه گه امتحان .خاقانی .
معلومیتلغتنامه دهخدامعلومیت . [ م َ می ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، چگونگی دانا بودن و اطلاع داشتن . (ناظم الاطباء).