معصاءلغتنامه دهخدامعصاء. [ م َ ] (ع ص ) زنی که جهجهان می رود. || آنکه احساس شکستگی می کند در طرف بدن از بسیاری اسب تاختن و جز آن . || آنکه درد پای دارد از بسیاری راه رفتن . || آن
معساءلغتنامه دهخدامعساء. [ م ِ ] (ع ص ) (از «ع س ی ») دوشیزه ٔ قریب البلوغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دختر دوشیزه ٔ نزدیک بلوغ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معطاءلغتنامه دهخدامعطاء. [ م ِ ] (ع ص ) بسیار دهش بخشنده و مذکر و مؤنث در آن یکسان است . ج ، مَعاطی ، مَعاطی ّ. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معاءلغتنامه دهخدامعاء. [ م ِ ] (ع اِ) روده . مَعْی ْ. مِعی ̍. ج ، امعیة. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).مَعْی ْ. مِعی ̍. (منتهی الارب ). و رجوع به معی شود.- معاء اعور ؛ رود
معاءلغتنامه دهخدامعاء. [ م ُ ] (ع مص ) بانگ کردن گربه . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معطاءلغتنامه دهخدامعطاء. [ م ِ ] (ع ص ) بسیار دهش بخشنده و مذکر و مؤنث در آن یکسان است . ج ، مَعاطی ، مَعاطی ّ. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معاءلغتنامه دهخدامعاء. [ م ِ ] (ع اِ) روده . مَعْی ْ. مِعی ̍. ج ، امعیة. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).مَعْی ْ. مِعی ̍. (منتهی الارب ). و رجوع به معی شود.- معاء اعور ؛ رود
معاءلغتنامه دهخدامعاء. [ م ُ ] (ع مص ) بانگ کردن گربه . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معباءلغتنامه دهخدامعباء. [ م َب َءْ ] (ع اِ) راه . (منتهی الارب ). راه و طریقه و مذهب . (ناظم الاطباء). مذهب و گویند: لایعرف معبأه ؛ یعنی طریقه و مذهب او معلوم نیست . (از اقرب ا