26 فرهنگ

2010 مدخل


ترجمه مقاله

معشوق

ma'šuq

۱. مرد موردعلاقۀ یک زن.
۲. دلبر؛ محبوبه.
۳. (تصوف) خداوند.
۴. دوست‌داشته‌شده.

دلبر، دل دار، دل ربا

۱. جانان، دلارام، دلبر، دلداده، دلربا، دوست، دوستگان، شاهد، محبوب، محبوبه، نگار، یار
۲. فاسق، رفیقه ≠ عاشق
۳. رفیق ≠ معشوقه

flame, beloved, boyfriend, fancy man, love, lover, paramour, sweetheart, valentine