معسلةلغتنامه دهخدامعسلة. [ م َ س َ ل َ ] (ع اِ) شوره ٔ کبت و خلیه ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کندوی کبت و شان انگبین . (ناظم الاطباء). کندو. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (
ماثلةلغتنامه دهخداماثلة. [ ث ِ ل َ ] (ع اِ) چراغ پایه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (زمخشری ) (آنندراج ). ج ، مواثل . (مهذب الاسماء).
مُّعَطَّلَةٍفرهنگ واژگان قرآنتعطیل شده (بئر معطلة يعني چاهي که ديگر کسي از اهل آبادي کنار آن نميآيد تا آب بردارد ، چون کسي در آبادي نمانده )