معساجلغتنامه دهخدامعساج . [ م ِ ] (ع ص ) بعیر معساج ؛ شتر که در رفتن گردن دراز کند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مَسَاجِدَفرهنگ واژگان قرآنمسجدها - سجده گاه ها- محل سجده ها (کلمه مسجد اسم مکاني است که سجده در آن انجام ميشود ، مانند خانهاي که بخاطر سجده براي خدا ساخته ميشود ، و اگر اعضاء سجده را که
مُعَاجِزِينَفرهنگ واژگان قرآنعاجز کنندگان - ناتوان کنندگان (کلمه معاجز مبالغه در اعجاز است ، و بعضي گفتهاند به معناي مسابقه است ، و عبارت "وَﭐلَّذِينَ سَعَوْاْ فِي ءَايَاتِنَا مُعَاجِزِينَ
مُعَاجِزِينَفرهنگ واژگان قرآنعاجز کنندگان - ناتوان کنندگان (کلمه معاجز مبالغه در اعجاز است ، و بعضي گفتهاند به معناي مسابقه است ، و عبارت "وَﭐلَّذِينَ سَعَوْاْ فِي ءَايَاتِنَا مُعَاجِزِينَ