luckyدیکشنری انگلیسی به فارسیخوش شانس، خوشبخت، خوش اقبال، خوشحال، خوش یمن، خجسته، بختیار، بانوا، خوش قدم، سفیدبخت
برذونلغتنامه دهخدابرذون . [ ب ِذَ ] (ع اِ) ستور و اسب تاتاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قسمی است از چارپا از اسب پایین تر و از الاغ تواناتر. (از اقرب الموارد). ج ، براذین . (من
دماسنج خشکdry-bulb thermometerواژههای مصوب فرهنگستانیکی از دماسنجهای رطوبتسنج که مخزن آن بدون پوشش است و دمای هوا را نشان میدهد
دمای کمینۀ چمنgrass minimum temperatureواژههای مصوب فرهنگستاندمای کمینۀ نشاندادهشده با دماسنج کمینهای که مخزن آن در فضای باز، بر روی چمن کوتاه قرار دارد متـ . کمینۀ چمن grass minimum
باری مخزنیtanker 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی خودروِ باری که بر روی شاسی آن مخزنی فولادی برای حمل مایعات نصب شده باشد