معزاءلغتنامه دهخدامعزاء. [ م ِ ] (ع اِ) بز، خلاف ضأن . مِعزی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معزی شود.
معزالدینلغتنامه دهخدامعزالدین . [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) سنجر شاه ، اولین از اتابکان الجزیره (576-605) (طبقات سلاطین اسلام ص 145).
معزالدینلغتنامه دهخدامعزالدین . [ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) لقب دیگر شهاب الدین محمد غوری بوده است . رجوع به شهاب الدین محمدبن بهاءالدین و طبقات سلاطین اسلام ص 263 و حبیب السیر چ خ
معزالدینلغتنامه دهخدامعزالدین . [ م ُ ع ِزْ زُدْدی ] (اِخ ) محمود، دومین از اتابکان الجزیره (جلوس به سال 605 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 145).
معزلغتنامه دهخدامعز. [ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَمعَز و مَعزاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به امعز و معزاء شود.
عسکر مکرملغتنامه دهخداعسکر مکرم . [ ع َ ک َ رِ م ُ رَ ] (اِخ ) شهری است مشهور از نواحی خوزستان ، منسوب به مکرم بن معزاء حارث ، یکی از افراد بنی جَعْوَنةبن حارث بن نُمَیربن عامربن صعص
آل صوفانلغتنامه دهخداآل صوفان . [ ل ِ ] (اِخ ) این نام را بعضی مترادف بنی صوفه دانسته و بشعری تازی از گفته ٔ اوس بن معزاءاستشهاد کرده اند، و برخی گفته اند که آل صوفان در شعراوس آل ص
امعزلغتنامه دهخداامعز. [ اَ ع َ ] (ع ص ) جای درشت سخت سنگناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زمین سخت با سنگ ریزه . (مهذب الاسماء). سنگلاخ . (تاج المصادر بیهق