معروضلغتنامه دهخدامعروض . [ م َ ] (ع ص ) ظاهر و هویدا شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عرضه شده . عرض شده . (ناظم الاطباء).- معروض داشتن ؛ عرض کردن . (ناظم الاطباء). گ
معروضهلغتنامه دهخدامعروضه . [ م َ ض َ / ض ِ ] (از ع ، ص ، اِ) چیزهای عرضه شده و اظهار شده . || استدعاشده . (ناظم الاطباء).
معروضاتلغتنامه دهخدامعروضات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) عریضه ها و نوشته ها. || درخواستها و مستدعیات . || چیزهای عرضه شده و اظهار کرده شده . (ناظم الاطباء).
معروضهلغتنامه دهخدامعروضه . [ م َ ض َ / ض ِ ] (از ع ، ص ، اِ) چیزهای عرضه شده و اظهار شده . || استدعاشده . (ناظم الاطباء).
معروضاتلغتنامه دهخدامعروضات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) عریضه ها و نوشته ها. || درخواستها و مستدعیات . || چیزهای عرضه شده و اظهار کرده شده . (ناظم الاطباء).
عرض شدنلغتنامه دهخداعرض شدن . [ ع َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معروض شدن . (از آنندراج ) : گر ز صد آرزوی وصل یکی بشماری تا قیامت نشود عرض تمنای دلم .حسین ثنائی (از آنندراج ).