معذورلغتنامه دهخدامعذور. [ م َ ] (ع ص ) ملامت ناشده و دارای عذر و دارای بهانه و آنکه عذر و بهانه ٔ وی پذیرفته باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). صاحب بهانه . صاحب عذر. صاحب
معذور داشتنلغتنامه دهخدامعذور داشتن . [ م َ ت َ ] (مص مرکب ) عذر پذیرفتن و معاف داشتن و عفو فرمودن . (ناظم الاطباء). عذر کسی را پذیرفتن : معذورم دارند که اندوه وغیش است اندوه وغیش من ا
معذوریتلغتنامه دهخدامعذوریت . [ م َ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) معذور بودن . حالت کسی که عذر او پذیرفته است .