معدندیکشنری عربی به فارسیفلز , ماده , جسم , فلزي , ماده مذاب , سنگ ريزي کردن , فلزي کردن , با فلزپوشاندن , ماده معدني , کاني , معدني , اب معدني , معدن
معدنلغتنامه دهخدامعدن . [ م َ دِ ] (ع اِ) اصل و مرکز هر چیزی . (منتهی الارب ). مکان و اصل و مرکز چیزی . ج ، معادن . (آنندراج ). اصل و مرکز هر چیزی و هر جایی که در آن چیزی باقی م
لغمدیکشنری عربی به فارسیکان , معدن , نقب , راه زير زميني , مين , منبع , مامن , مال من , مرا , معدن حفر کردن , استخراج کردن يا شدن , کندن
mineدیکشنری انگلیسی به فارسیمال خودم، مین، کان، نقب، راه زیر زمینی، کندن، معدن حفر کردن، استخراج کردن یا شدن، مال من، مرا، خودم، خودمانی
minesدیکشنری انگلیسی به فارسیمعادن، مین، کان، نقب، راه زیر زمینی، کندن، معدن حفر کردن، استخراج کردن یا شدن
یاقوتلغتنامه دهخدایاقوت . (اِ) نام جوهری است مشهور و آن سرخ و کبود و زرد می باشد. گرم و خشک است در چهارم و قایم النار یعنی آتش او را ضایع نمی کند و با خود داشتن آن دفع علت طاعون
امیرکبیرلغتنامه دهخداامیرکبیر. [ اَ ک َ ] (اِخ ) میرزاتقی خان ، پسر محمدباقر فراهانی ، ملقب به اتابک اعظم و امیر نظام و امیرکبیر. بزرگترین رجل سیاسی دو قرن اخیر ایران و از بزرگترین