معتکبلغتنامه دهخدامعتکب . [م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) گردبرانگیخته و برخیزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). گرد و غبار برخاسته شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتکا
متکبردیکشنری عربی به فارسیموهن , اهانت اور , بيهوده , عبث , بيفايده , باطل , پوچ , ناچيز , جزيي , تهي , مغرور , خودبين , مغرورانه , بطور بيهوده