معتصملغتنامه دهخدامعتصم . [ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) ابن صمادح . رجوع به ابویحیی محمدبن معن بن محمدبن احمد صمادح و اعلام زرکلی ج 3 ص 990 و قاموس الاعلام ترکی شود.
معتصملغتنامه دهخدامعتصم . [ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) پسر سلطان زین العابدین بن شاه شجاع از آل مظفر بود که پس از مرگ تیمور چند روزی کروفری داشت . و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 57
معتصملغتنامه دهخدامعتصم . [ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) معتصم باﷲ : آنچه این مهتر دهد روزی به کهتر شاعری معتصم هرگز به عمراندر نداد و مستعین . منوچهری .کجا شده ست چو هارون و بعد او مأم
معتصملغتنامه دهخدامعتصم . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) چنگل زننده در چیزی برای استعانت و نجات . (غیاث ) (آنندراج ). چنگ درزننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) : به حبل
معتصملغتنامه دهخدامعتصم . [م ُ ت َ ص َ ] (ع اِ) پناه جای . (ناظم الاطباء). || دست آویز. آنچه در او چنگ در زنند : ای فتی فتوی غدرت ندهم کافت غدر هلاک امم است ...خانه در کوی وفاگیر
معتسملغتنامه دهخدامعتسم . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) آن که نعل و موزه ٔ کهنه خریده پوشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتسام شود.
معتصم سعدیلغتنامه دهخدامعتصم سعدی . [ م ُ ت َ ص َ م ِ س َ ] (اِخ ) عبدالملک بن محمدالشیخ بن القائم بامراﷲ مکنی به ابومروان (متوفی به سال 986 هَ . ق .) از ملوک دولت اشراف سعدیین مراکش
معتصم بالغتنامه دهخدامعتصم با. [ م ُ ت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ...) لقب ابواسحاق بن هارون الرشید، هشتم از خلفای عباسیه . (منتهی الارب ). المعتصم العباسی ، محمدبن هارون الرش
المعتصم بالغتنامه دهخداالمعتصم با. [اَ م ُ ت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن هارون الرشید مکنی به ابواسحاق (180 - 227 هَ . ق .) هشتمین خلیفه ٔ عباسی . بسال 218 هَ . ق . بخلافت رسی
خراب معتصملغتنامه دهخداخراب معتصم . [ خ َ ب ِ م ُ ت َ ص َ] (اِخ ) نام موضعی است به بغداد. (معجم البلدان ).
معتصم سعدیلغتنامه دهخدامعتصم سعدی . [ م ُ ت َ ص َ م ِ س َ ] (اِخ ) عبدالملک بن محمدالشیخ بن القائم بامراﷲ مکنی به ابومروان (متوفی به سال 986 هَ . ق .) از ملوک دولت اشراف سعدیین مراکش
معتصم بالغتنامه دهخدامعتصم با. [ م ُ ت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ...) لقب ابواسحاق بن هارون الرشید، هشتم از خلفای عباسیه . (منتهی الارب ). المعتصم العباسی ، محمدبن هارون الرش
المعتصم بالغتنامه دهخداالمعتصم با. [اَ م ُ ت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن هارون الرشید مکنی به ابواسحاق (180 - 227 هَ . ق .) هشتمین خلیفه ٔ عباسی . بسال 218 هَ . ق . بخلافت رسی
خراب معتصملغتنامه دهخداخراب معتصم . [ خ َ ب ِ م ُ ت َ ص َ] (اِخ ) نام موضعی است به بغداد. (معجم البلدان ).
اسباشلغتنامه دهخدااسباش . [ ] (اِخ ) ازامرای معتصم خلیفه ٔ عباسی که با گروهی از امراء از او رنجیده دل بر خلافت عباس بن مأمون بستند و معتصم ایشان را مؤاخذ و مقید ساخت و پس از ثب