معتزلهلغتنامه دهخدامعتزله . [ م ُ ت َ زِ ل َ ] (اِخ ) فرقه ای است که می گویند به دنیا و آخرت ، دیدن حق تعالی ممکن نیست . ونیز می گویند که نیکی از خداست و بدی از نفس و مرتکب کبیره
معتزلهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهفرقهای از مسلمانان پیرو واصلبن عطا که معتقد به مختار بودن انسان و حدوث عالم بودند.
معتزله ٔ شیعهلغتنامه دهخدامعتزله ٔ شیعه . [ م ُ ت َ زِ ل َ / ل ِ ی ِ ع َ / ع ِ ] (اِخ ) کسانی از معتزله که با شیعه در مسئله ٔ امامت قریب العقیده بوده و یا شیعیانی که در بعضی از اصول به ع
معتلةلغتنامه دهخدامعتلة. [ م ُ ت َل ْ ل َ ] (ع ص ) تأنیث معتل . ج ، معتلات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کلمه ای که در آن از حروف عله باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به معتل شو
معتزله ٔ شیعهلغتنامه دهخدامعتزله ٔ شیعه . [ م ُ ت َ زِ ل َ / ل ِ ی ِ ع َ / ع ِ ] (اِخ ) کسانی از معتزله که با شیعه در مسئله ٔ امامت قریب العقیده بوده و یا شیعیانی که در بعضی از اصول به ع
ثمامیهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگروهی از معتزله، پیروان ثمامةبن اشرس نمیری و معاصر هارون و مٲمون، خلفای عباسی، که معتقد بودند مشرکان و زندیقان مانند بهایم خاک میشوند، نه به بهشت میروند و نه
جبائیهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهفرقهای از معتزله پیرو ابوعلی جُبّایی، که معتقد بودند بندگان، آفرینندۀ کردار و فعل خود میباشند و در روز قیامت خداوند را نخواهند دید.
عدلیهلغتنامه دهخداعدلیه .[ ع َ لی ی َ ] (اِخ ) معتزله . فرقه ٔ معتزله . «معتزله خود را عدلیه نامند، زیرا گویند چون خداوند حکیم است و از حکیم جز خیر و صلاح نیاید و به حکم عقل رعای