26 فرهنگ

10272 مدخل


ترجمه مقاله

معتاد

mo'tād

کسی که به کاری یا چیزی عادت کرده؛ عادت‌گیرنده.

بنگ

۱. آمخته، اخت، خوگر، خوگیر، مالوف، مانوس
۲. افیونی، تریاکی، وافوری، افیونخور

addict, dependent, confirmed, freak, given, fiend, oholic _, junky, user