معبد وداعmortuary temple, funerary templeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی معبد مصری که غالباً همجوار و پیوسته با آرامگاه سلطنتی بوده و مراسم تشیع و خاکسپاری فرعون در آنجا انجام میشده است
معبددیکشنری عربی به فارسیخيمه , پرستشگاه موقت , مرقد , جايگزين شدن , پرستشگاه , معبد , شقيقه , گيجگاه
مجموعۀ هِرمpyramid complexواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از سازهها، شامل معبد نیل، معبدراهه، معبد وداع، هرم پیرامونی، آرامگاه اعضای خانوادۀ سلطنتی و صاحبمنصبان در دورههای پادشاهی کهن و میانه
معبدراههcauseway1واژههای مصوب فرهنگستانگذرگاهی سنگفرش و بعضاً مسقف و دیواردار در مصر باستان که یک معبد نیل را به یک معبد وداع متصل میکرد
نوبهارلغتنامه دهخدانوبهار. [ ن َ ب َ ] (اِخ ) نووه . وَهاره . نام هیکلی در بلخ از معابد بودائی . (یادداشت مؤلف ). نام آتشکده ٔ بلخ است ، و آن را برمک که نخستین ِ برامکه بود ساخت
اردشیر اوللغتنامه دهخدااردشیر اول . [ اَ دَ / دِ رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) هخامنشی . نام این شاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های شاهان هخامنشی - اَرت َ خْشَثْرَ ، در نسخه ٔ بابلی کتیبه ها -
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و