معاصرتلغتنامه دهخدامعاصرت . [ م ُ ص َ/ ص ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) هم عصر بودن . معاصر بودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معاصرة شود.
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن خطاب سلمی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . علامه در خلاصةالاقوال نیز روایتی از کشی در مدح اوآورده که دلالت بر معاصرت
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف بن محمدبن العباس مکنی به ابوالخیر و ملقب برضی الدین القزوینی الطالقانی . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : در کتب ترا
حافظ ابرولغتنامه دهخداحافظ ابرو. [ ف ِ ظِ اَ ] (اِخ ) شهاب الدین عبداﷲبن عبدالرشید، معروف به حافظ ابرو.یکی از مورخین نامی دوره ٔ تیموری . از آغاز زندگانی او آگاهی کافی در دست نیست .
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن اسحاق بن موسی بن مهران اصفهانی مکنی به ابونعیم . محدّثی مشهور است و کتابی مأثور دارد مسمّی بحلیةالأولیاء که نام شری
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیی