معارجلغتنامه دهخدامعارج . [ م َ رِ ] (اِخ ) سوره ٔ هفتادمین از قرآن کریم ، مکیه و آن چهل و چهار آیت است ، پس از الحاقة و پیش از نوح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معارجلغتنامه دهخدامعارج . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ معراج . (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ معرج [ م ِ رَ / م َ رَ ] . (ناظم الاطباء). ج ِ معرج و معراج . (اقرب الموارد). نردبانها و این جمع معراج است . (غیاث ) (آنندراج ). پایه ها : در مدارج موجود
معارجفرهنگ نامها(تلفظ: maeārej) (عربی) (جمعِ مَعرَج و مِعراج) (در قدیم) نردبانها ، پلکانها ؛ سورهی هفتادم از قرآن کریم دارای چهل و چهار آیه .
مهارجلغتنامه دهخدامهارج . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مهرجان : یزهی بجلال مکانه الرتب و المعارج و یزین بکرم وجهه الاعیاد و المهارج . (احمدبن ابراهیم ادیبی خوارزمی ).
مهارشلغتنامه دهخدامهارش . [ م ُ رِ ] (اِخ ) ابن المجلی (420-499 هَ . ق ./ 1029-1105 م .). از احفاد مهنا العقیلی ، امیر حدیثه
مهارشلغتنامه دهخدامهارش . [ م ُ رِ ] (ع ص ) آنکه سگان یا مردمان را بر یکدیگر برمی انگیزاند. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برآغالاننده سگان را بر یکدیگر. (از منتهی الارب ). || فرس مهارش العنان ؛ اسب سبک عنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معاریجلغتنامه دهخدامعاریج . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ معراج . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ معراج به معنی نردبان . (آنندراج ). و رجوع به معراج شود.
معراجفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: معارج و معاریج] عروج؛ بالا رفتن.۲. (تصوف) پیوستن روح به عالم غیب و مجردات.۳. (اسم) [جمع: معارج و معاریج] [قدیمی] نردبان؛ پلکان.
نوحلغتنامه دهخدانوح . (اِخ ) سوره ٔ هفتادویکمین است از قرآن پیش از سوره ٔ جن و پس از معارج و آن بیست وهشت آیت و مکی است و آغاز آن این است : انا ارسلنا نوحاً.
الحاقةلغتنامه دهخداالحاقة. [ اَ حاق ْ ق َ ] (اِخ ) سوره ٔ شصت و نهمین از قرآن . مکی است و پنجاه ودو آیت دارد و پس از قلم و پیش از معارج است . رجوع به حاقَّة شود.
ذوالمعارجلغتنامه دهخداذوالمعارج . [ ذُل ْ م َ رِ ] (ع ص مرکب )معارج به معنی آسمانها یا مصاعد آن یا میان دو آسمان . || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .
ذوالمعارجلغتنامه دهخداذوالمعارج . [ ذُل ْ م َ رِ ] (ع ص مرکب )معارج به معنی آسمانها یا مصاعد آن یا میان دو آسمان . || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .