معاداتلغتنامه دهخدامعادات . [ م ُ ] (ازع ، اِمص ) عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن . (غیاث ) (آنندراج ). عداوت و دشمنی با یکدیگر. (ناظم الاطباء) : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بو
مائداتلغتنامه دهخدامائدات . [ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مائدة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). رجوع به مائدة شود.
معافاتلغتنامه دهخدامعافات . [ م ُ ] (ع مص ) عافیت دادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
مباداتلغتنامه دهخدامبادات . [ م ُ ] (ع مص ) با کسی دشمنی آشکار کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از مباداة عربی ، آشکار کردن و ظاهر کردن دشمنی . و رجوع به مباداة شود.
مراداتلغتنامه دهخدامرادات . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مُراد. کامها. آرزوها. اغراض . مقاصد : از شهاب الدین مسعود شنیدم ...که هنوز ازهار مرادات در چمن سلطنت از اکمام تخمی تمام بیرون نیامده
پوست پلنگ پوشیدنلغتنامه دهخداپوست پلنگ پوشیدن . [ ت ِ پ َ ل َدَ ] (مص مرکب ) جامه از پوست پلنگ به تن کردن . || (تعبیر مثلی ) سخت بدشمنی و معادات برخاستن : یا رسول اﷲ قریش بیکبار با تو پوست
غریزتلغتنامه دهخداغریزت . [غ َ زَ ] (ع اِ) غریزة. رجوع به غریزة شود: چه طبیعت سکون و رفق و غریزت وقار و حلم او (امیر سیف الدوله )از اقدام بر ابواب شطط و تقدیم مخاصمت و معادات مان
دشمنانگیلغتنامه دهخدادشمنانگی . [ دُ م َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) دشمنی . عداوت . کین . خصومت . مخاصمت . معادات . مباغضه . (یادداشت مؤلف ).نائره . (از منتهی الارب ). مصحف دشمنایگی
مشاقذةلغتنامه دهخدامشاقذة. [ م ُ ق َ ذَ ] (ع مص ) همدیگر را دشمنی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معادات . دشمنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معادالغتنامه دهخدامعادا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) با کسی عداوت داشتن و این مخفف معادات است . (غیاث ) (آنندراج ). دشمنی : ناز چندان کن بر من که کنی صحبت من تا مگرصحبت دیرینه معادا ن