مظلومةلغتنامه دهخدامظلومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) تأنیث مظلوم . زن ظلم شده و ستم رسیده . (ناظم الاطباء). || زن با شرم و حیا و با حلم . (ناظم الاطباء). || ارض مظلومة؛ زمین که گاهی پیش
مظلومگویش اصفهانی تکیه ای: mazlum طاری: mazlüm طامه ای: mazlum طرقی: mazlüm کشه ای: mazlum نطنزی: mazlum
مظلوملغتنامه دهخدامظلوم . [ م َ ] (ع ص ) ستم کرده . (دهار). ستم رسیده . (مهذب الاسماء) (آنندراج ). ستم رسیده . جفاشده . تعدی شده . (ناظم الاطباء). ستم کش . ستم رسیده . ستمدیده .
مظلوملغتنامه دهخدامظلوم . [ م َ ] (ع اِ) ماست که پیش از جغرات شدن خورده شود. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماست نارسیده . (بحرالجواهر) (مهذب الاسماء). شیری که پیش از مسکه برآوردن نو
خاتون قیامتلغتنامه دهخداخاتون قیامت . [ ن ِ م َ ] (اِخ ) بقعه ای است در سمت جنوبی شیراز و بقلیل مسافتی دور از شهر و ام کلثوم بنت اسحاق کوکبی بن محمدبن زیدبن حسن بن علی بن ابی طالب (ع )
ظلیملغتنامه دهخداظلیم . [ ظَ ] (ع اِ) شترمرغ نر. اشترمرغ . نعام . نعامه . مرغ آتش خوار. رفراف . ابوالبیض . ابوالصحاری . ابوثلثین . ج ، ظِلمان ، ظُلمان ، اَظلِمة. (ذیل اقرب الموا
ابوسهللغتنامه دهخداابوسهل . [ اَ س َ ] (اِخ ) حمدوی . احمدبن حسن یکی ازامراء دربار مسعودبن محمود غزنوی . و مسعود او را بضبط ولایات عراق منصوب کرد و میان علاءالدوله و ابوسهل محاربه