لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن حواری الحبشی . ابن ابی خثیمه و بغوی و مطین گویند که اسماعیل بن ابراهیم الترجمانی بما خبرداد و گفت اسحاق بن حارث برای ما حدیث کرد و گفت خالدبن الحواری را مردی حبشی یافتم واز اصحاب پیغمبر بود. وی با زوجه اش نزدیکی کرد و مرگ او را دریافت ، پس وصیت کرد مر