مطلقاتلغتنامه دهخدامطلقات . [ م ُ طَل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُطَلَّقَه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : والمطلقات یتربصن بانفسهن ثلثة قروء و لایحل لهن ان یکتمن ماخلق اﷲ فی ارحامهن
مطلقاًلغتنامه دهخدامطلقاً. [ م ُ ل َ قَن ْ ] (ع ق ) مطلقا. کاملاً و تماماً و جمیعاً و بالکلیه و سراسر. (ناظم الاطباء). بی قید. بی شرط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).بطور مؤکد و قطع
یاتوغانلغتنامه دهخدایاتوغان . (اِ) از مطلقات آلات ذوات الاوتار و آن سازی بود بر هیئت تخته ای مطول و بر آن هفده وتر بندند و آن را ساعد نباشد و ملاوی اعنی کوشکها نیز نباشد. اصطخاب آن
قیچکلغتنامه دهخداقیچک . [ ق َ / ق ِچ َ ] (اِ) غژک . غجک . غیچک . غچک . و آن سازی است از مطلقات ذوات الاوتار دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و بکمانه در عمل آورند و بر رو
مطلقةلغتنامه دهخدامطلقة. [ م ُ طَل ْ ل َ ق َ ] (ع ص ) زن طلاق داده شده . ج ، مطلقات . (مهذب الاسماء). طلاق داده شده . (ناظم الاطباء). زنی بهشته . طلاق داده . طلاق گفته شده . خلیه
غژکفرهنگ انتشارات معین(غَ ژَ) (اِ.) = غجک . غچک . غیچک . قیچک : سازی است از مطلقات ذوات - الاوتار و آن دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و به کمانه در عمل آورند و بر روی آن ده
موسیقارلغتنامه دهخداموسیقار. (معرب ، اِ) یک نوع سازی که از نی های بزرگ و کوچک ترتیب داده اند. (ناظم الاطباء). نام سازی است که در آن نی هائی بزرگ و کوچک به اندام مثلث با هم وصل کنند