مطرقةدیکشنری عربی به فارسیچکش , پتک , چخماق , استخوان چکشي , چکش زدن , کوبيدن , سخت کوشيدن , ضربت زدن , گرز , کلوخ کوب , چوگان , زدن
مطرقهلغتنامه دهخدامطرقه . [ م ُ رَ ق َ / م ُ طَرْ رَ ق َ ] (ع ص ) سپر توبرتو ساخته شده ، مانند نعل مطرقه که توبرتو دوخته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از مح
مطرقهلغتنامه دهخدامطرقه . [ م ِ رَ ق َ ] (ع اِ) خایسک آهنگران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پتک و چکش آهنگران که به هندی هتورا و گهن گویند. (غیاث ). خایسک . (مهذب الاسماء) (لغت نا