مطرزلغتنامه دهخدامطرز. [ م ُ طَرْ رَ ] (ع ص ) جامه ٔ با علم و نگار. (منتهی الارب ). جامه ٔ منقش . (دهار). جامه ٔ با طراز و نگار. (ناظم الاطباء). || زینت داده شده و طراز کرده شده
مطرزلغتنامه دهخدامطرز. [ م ُ طَرْ رِ ] (اِخ ) ابوعمرو مطرز، محمدبن عبدالواحدبن ابی هاشم . از ائمه لغت و علماء نحو است . اصلا از مردم ابیورد خراسان بود از این جهت او را در نسبت «
مطرزلغتنامه دهخدامطرز. [ م ُ طَرْ رِ ] (اِخ ) قاسم بن زکریابن یحیی بغدادی مکنی به ابوبکر و معروف به مطرز (220 - 305 هَ . ق .) از حفاظ حدیث و مردی ثقة و بسیار حدیث بود. وی در بغد
مطرزلغتنامه دهخدامطرز. [ م ُ طَرْ رِ ] (اِخ ) محمدبن علی بن محمد سلمی مکنی به ابوعبداﷲ مطرز. وی مردی نحوی مقری و از اهل دمشق و اشعری مذهب بود. او راست مقدمه ٔ مطرزیه در نحو. (ال
مترزلغتنامه دهخدامترز. [ م ُ رِ ] (ع ص ) دوندگی که سخت کند گوشت اسب را. (آنندراج ). هر چیز که صلب و سخت کند مانند دوندگی که گوشت اسب را سخت می کند. (ناظم الاطباء). || سخت کننده
مطرزیلغتنامه دهخدامطرزی . [ م ُ طَرْ / رِ زی ی ] (ص نسبی ) نسبت است مر مطرز را که مربوط به دوخت و دوز اثواب ظریفه و دلربا است . (از الانساب سمعانی ).
مطرزیلغتنامه دهخدامطرزی . [ م ُ طَرْ رِ ] (اِخ ) مکنی به ابوالفتح یا ابوالمظفر، ناصربن ابی المکارم عبدالسیدبن علی المطرزی الخوارزمی متولد رجب سال 538 هَ . ق . در جرجانیه ٔ خوارزم
مطرزیلغتنامه دهخدامطرزی . [ م ُ طَرْ / رِ زی ی ] (ص نسبی ) نسبت است مر مطرز را که مربوط به دوخت و دوز اثواب ظریفه و دلربا است . (از الانساب سمعانی ).
مطرزیلغتنامه دهخدامطرزی . [ م ُ طَرْ رِ ] (اِخ ) مکنی به ابوالفتح یا ابوالمظفر، ناصربن ابی المکارم عبدالسیدبن علی المطرزی الخوارزمی متولد رجب سال 538 هَ . ق . در جرجانیه ٔ خوارزم