مطرب

motreb

معنی

۱. به‌ طرب‌آورنده.
۲. نوازنده.
۳. خواننده.
۴. رقاص.

مترادف

خنیاگر، رامشگر، ساززن، مغنی، سرودخوان، شکافهزن، مغنی، موسیقیدان، نوازنده، نواساز، نواگر

دیکشنری

musician

جست‌وجوی دقیق

مطرب

فرهنگ انتشارات معین

(مُ رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آوازخوان ، نوازنده . 2 - رقاص . 3 - کسی که در کار طرب باشد.

مطرب

دیکشنری عربی به فارسی

اوازخوان , خواننده , سراينده , نغمه سرا

مطرب

فرهنگ مترادف و متضاد

خنیاگر، رامشگر، ساززن، مغنی، سرودخوان، شکافهزن، مغنی، موسیقیدان، نوازنده، نواساز، نواگر

مطرب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

musician

مطرب

لغت‌نامه دهخدا

مطرب . [ م َ رَ ] (ع اِ) مطربة. راه تنگ و متفرق یا راه کوچک که به شارع عام پیوسته است . ج ، مطارب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

جست‌وجوی هم‌آوا

مترب

دیکشنری عربی به فارسی

گردوخاکي

مترب

لغت‌نامه دهخدا

مترب . [ م ُ ت َرْ رِ ] (ع ص ) بسیارمال و کم مال . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مُترِب شود.

مترب

لغت‌نامه دهخدا

مترب . [ م ُ رِ ] (ع ص ) کم مال و بسیارمال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).

مترب

لغت‌نامه دهخدا

مترب . [ م ُ ت َرْ رَ ] (ع ص ) آلوده شده به خاک و گرد. (از منتهی الارب )هر چیز که فاسد شده باشد. (از ذیل اقرب الموارد).

مترب

لغت‌نامه دهخدا

مترب . [ ؟ رَ ] (اِ) تب باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 30) : استه و غامی شدم ز درد جدائی هامی و وامی شدم ز خستن مترب . منجک [ کذا ] (بنقل لغت فرس ایضاً ص 31).و ر