مضطرحلغتنامه دهخدامضطرح . [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ) شی ٔ مضطرح ؛ در گوشه و جانب فکنده . یقال : اضطرح الشی ٔ؛ اذا رمی به فی ناحیة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چیز در گ
مطرحفرهنگ انتشارات معین(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای طرح کردن ، جای افکندن . ج . مطارح . 2 - مورد بحث .
وقفةدیکشنری عربی به فارسیمطرح کردن , گذاردن , قراردادن , اقامه کردن , ژست گرفتن , وانمود شدن , قيافه گرفتن , وضع , حالت , ژست , قيافه گيري براي عکسبرداري , )سوال پيچ کردن باسلوال گير ان