مذروبلغتنامه دهخدامذروب . [ م َ ] (ع ص ) سیف مذروب ؛ شمشیر تیز. (منتهی الارب ). محدد و تیزشده ازهر چیزی ، کقوله : علی الاعداء مذروب السنان . (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ذرب . رجوع به ذرب شود.
مضروبلغتنامه دهخدامضروب . [ م َ ] (ع ص ) زده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زده شده و کتک خورده . (ناظم الاطباء). || افراخته شده . (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || ضرب شده و سکه شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوفته شده و مستحکم شده . (ناظم الاطباء). || شیره ک
مضروبدیکشنری عربی به فارسیحاصلضرب اعداد صحيح مثبت , وابسته به عامل ياکارخانه , مربوط به فاکتور ياعامل مشترک رياضي
مضروبلغتنامه دهخدامضروب . [ م َ ] (ع ص ) زده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زده شده و کتک خورده . (ناظم الاطباء). || افراخته شده . (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || ضرب شده و سکه شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوفته شده و مستحکم شده . (ناظم الاطباء). || شیره ک
مضروبدیکشنری عربی به فارسیحاصلضرب اعداد صحيح مثبت , وابسته به عامل ياکارخانه , مربوط به فاکتور ياعامل مشترک رياضي
مضروبلغتنامه دهخدامضروب . [ م َ ] (ع ص ) زده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زده شده و کتک خورده . (ناظم الاطباء). || افراخته شده . (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || ضرب شده و سکه شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوفته شده و مستحکم شده . (ناظم الاطباء). || شیره ک
مضروبدیکشنری عربی به فارسیحاصلضرب اعداد صحيح مثبت , وابسته به عامل ياکارخانه , مربوط به فاکتور ياعامل مشترک رياضي