مضراتلغتنامه دهخدامضرات . [م َ ض َرْ را ] (ع اِ) ج ِ مضرت . زیان ها و ضررها : و این دو صفت هوا و غضب به ضرورت به نفس درمی بایست تا به صفت هوا جذب منافع خویش کند و به صفت غضب دفع مضرات ، تا در عالم کون و فساد وجود او باقی ماند و پرورش یابد. (مرصادالعباد چ شمس العرفاء ص <
مضراتفرهنگ مترادف و متضاد۱. زیانها، ضررها، خسرانها، مضار ۲. آسیبها، گزندها، صدمات، صدمهها ≠ منافع، فواید
مداراتلغتنامه دهخدامدارات . [ م َ ] (ع اِ) آن دایره های خرد که بر پشت کره یکدیگر را متوازی باشند. (التفهیم ). ج ِ مدار. رجوع به مَدار شود.- مدارات روزها ؛ مدارات یومی : دائره هااند موازی مر معدل النهار را به شمال و به جنوب . (التفهیم از یادداشت مؤلف ). رجوع به مدار
مداراتلغتنامه دهخدامدارات . [ م ُ ] (ع اِمص ) صلح . آشتی . (غیاث اللغات ). نرمی . رفق . ترفق . ملاینه . لطف . مرافات . مدلات . مداملت . مجاملت . مماشات . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مدارا شود. || (مص ) رعایت کردن . (غیاث اللغات ). نرمی کردن . (دهار). مداراة. نرمی کردن .ملاطفت نمودن . به مهربانی ر
تحمیلغتنامه دهخداتحمی . [ ت َ ح َم ْ می ] (ع مص ) پرهیز کردن بیمار از مضرات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خویشتن داری کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
حمیلغتنامه دهخداحمی . [ ح َ می ی ] (ع ص ) بیمار ممنوع از مضرات . || هر نگاهداشته شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کسی که تحمل ستم نتواند. || صاحب ننگ و عار. (منتهی الارب ).