مضحکهلغتنامه دهخدامضحکه . [ م َ ح َ ک َ/ ک ِ ] (از ع ، اِ) لطیفه و بذله . || مقلدو بذله گو. (ناظم الاطباء). و رجوع به مَضاحِک شود.
مضحکةلغتنامه دهخدامضحکة. [ م ُ ح ِ ک َ ] (ع ص ، اِ) آنچه سبب خنده و استهزاء گردد.(از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مُضْحِکات شود.
مضحکةلغتنامه دهخدامضحکة. [ م ُ ح ِ ک َ ] (ع ص ، اِ) آنچه سبب خنده و استهزاء گردد.(از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مُضْحِکات شود.
ریشخندیلغتنامه دهخداریشخندی . [ خ َ ] (ص نسبی ) مضحکه . سخریه . این کلمه را در صورتی می گویند که شخص کار پستی را که لایق مهمی نباشد مرتکب گردد. (ناظم الاطباء). || سخره . (شرفنامه ٔ